𝓫𝓵𝓪𝓬𝓴 𝓵𝓸𝓿𝓮 |ᵖᵃᵍᵉ ᵗʷᵒ .ᵖ'ᵗ ᶠⁱᶠᵗʸ ᵒⁿᵉ
.
.
خب بلاخره رسیدیم سئول و رفتیم عمارت تهیونگ
+خب تهیونگ الان چیکار کنیم ها وایی اول لباس نه نه اول باید بقیه رو دعوت کنیم یا ارا رو انجام بدیم واییییی چیکار کنیممم.. ته نمیخای چیزی بگی چرا انقدر ریلکسیییی
_اخه من چی بگم مگه اجازه حرف زدن به من میدی..
+خب بگو
_من همه کار ها رو میکنم تو فقط با جونگ کوک برو هرچی میخای بگیر
+یاااا با جونگ کوک پس چجوری برا تو کت و شلوار بگیریممم
_اونم حله.. الان زنگ جونگ کوک میزنم تا 2 ساعته دیگه اماده باش
+باشه
(از زبان تهیونگ)
ا.ت رفت اماده شه منم زنگ جونگ کوک زدم
........
×بله
_منم هیونگ..میخام یه کاری برام کنی
×چیکار دیگه داری مشکوک میزنیا شیطون
_بهتره مغز کثیفتو با الکل بشوری.. باید با ا.ت بری برا خرید عروسی
×چی.. یااا داری عروسی میکنی و الان به من میگیی
_یاا هیونگ انقدر غر نزن دیگه.. تا نیم ساعت دیگه اینجا باش
بدون اینکه اجازه بدم جونگ کوک کلمه ی دیگه ای بگه قطعش کردم
(از زبان ا.ت)
هوفف الان دیگه اماده ی امادم همینطور که داشتم تو اینه خودمو برانداز میکدم دستی دور کمرم حلقه شد و منو به خودش چسبوند
_حدس بزن کیم؟
+من صاحب این دستا و این بو رو میشناسم
_پس حدس بزن
+کیم تهیونگ..
تا اینو گفتم صورتمو برگشتوند و لباش رو محکم به لب هام کوبید و لبامو مک میز
همینطور که در حال کیس رفتن بودیم زنگ عمارت به صدا در اومد
_فکر کنم جونگ کوک اومد
+بیا بریم
_بریم
با تهیونگ رفتیم پایین و دیدم جونگ کوک مث چی رو کاناپه لم داده و تا دید ما اومدیم بلند شد
×خب ا.ت اماده ای بریم
+اره بریم
و تا اومدم دست تهیونگ رو ول کنم که برم تهیونگ بازم منو بگشتوند و بوسه ریزی به لبام زد
_حالا میتونی بری
+باشه من رفتمم
.
.
.
×یاااا بسه دیگه از کت و کول افتادم ناموسا چقدر دیگه میخای خرید کنی تو که تهیونگ و ورشکست کردی
+یاا به تو چهه اخهه دلم میخاد تازه ما هنوز 1 ساعتم نیست اومدیم
×بخدا با همین چیزا میزنمتاا بسه دیگه با بزرگترتم درست حرف بزن
+تو هم با کوچیکترت درست حرف بزن
×زبون دراز
.
.
.
وقتی کامل خریدامونو کردیم به عمارت برگشتیم و کل شب داشتم خریدامو به تهیونگ نشون میدادم
.
.
.
.
خب بلاخره رسیدیم سئول و رفتیم عمارت تهیونگ
+خب تهیونگ الان چیکار کنیم ها وایی اول لباس نه نه اول باید بقیه رو دعوت کنیم یا ارا رو انجام بدیم واییییی چیکار کنیممم.. ته نمیخای چیزی بگی چرا انقدر ریلکسیییی
_اخه من چی بگم مگه اجازه حرف زدن به من میدی..
+خب بگو
_من همه کار ها رو میکنم تو فقط با جونگ کوک برو هرچی میخای بگیر
+یاااا با جونگ کوک پس چجوری برا تو کت و شلوار بگیریممم
_اونم حله.. الان زنگ جونگ کوک میزنم تا 2 ساعته دیگه اماده باش
+باشه
(از زبان تهیونگ)
ا.ت رفت اماده شه منم زنگ جونگ کوک زدم
........
×بله
_منم هیونگ..میخام یه کاری برام کنی
×چیکار دیگه داری مشکوک میزنیا شیطون
_بهتره مغز کثیفتو با الکل بشوری.. باید با ا.ت بری برا خرید عروسی
×چی.. یااا داری عروسی میکنی و الان به من میگیی
_یاا هیونگ انقدر غر نزن دیگه.. تا نیم ساعت دیگه اینجا باش
بدون اینکه اجازه بدم جونگ کوک کلمه ی دیگه ای بگه قطعش کردم
(از زبان ا.ت)
هوفف الان دیگه اماده ی امادم همینطور که داشتم تو اینه خودمو برانداز میکدم دستی دور کمرم حلقه شد و منو به خودش چسبوند
_حدس بزن کیم؟
+من صاحب این دستا و این بو رو میشناسم
_پس حدس بزن
+کیم تهیونگ..
تا اینو گفتم صورتمو برگشتوند و لباش رو محکم به لب هام کوبید و لبامو مک میز
همینطور که در حال کیس رفتن بودیم زنگ عمارت به صدا در اومد
_فکر کنم جونگ کوک اومد
+بیا بریم
_بریم
با تهیونگ رفتیم پایین و دیدم جونگ کوک مث چی رو کاناپه لم داده و تا دید ما اومدیم بلند شد
×خب ا.ت اماده ای بریم
+اره بریم
و تا اومدم دست تهیونگ رو ول کنم که برم تهیونگ بازم منو بگشتوند و بوسه ریزی به لبام زد
_حالا میتونی بری
+باشه من رفتمم
.
.
.
×یاااا بسه دیگه از کت و کول افتادم ناموسا چقدر دیگه میخای خرید کنی تو که تهیونگ و ورشکست کردی
+یاا به تو چهه اخهه دلم میخاد تازه ما هنوز 1 ساعتم نیست اومدیم
×بخدا با همین چیزا میزنمتاا بسه دیگه با بزرگترتم درست حرف بزن
+تو هم با کوچیکترت درست حرف بزن
×زبون دراز
.
.
.
وقتی کامل خریدامونو کردیم به عمارت برگشتیم و کل شب داشتم خریدامو به تهیونگ نشون میدادم
.
.
.
۹۷.۷k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.